کد مطلب:234539 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:175

زندگی نامه حضرت امام رضا
امام هشتم ما، حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام فرزند حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در روز یازدهم ذیقعده ی سال 148 هجری در مدینه تولد یافت و سی و پنج سال بعد، پس از رحلت امام هفتم علیه السلام به امامت و پیشوائی مسلمانان رسید آن حضرت در علم و فضیلت و اخلاق عالی انسانی در سراسر مملكت پهناور اسلامی معروف بود.

مردم ایران نسبت به آن حضرت علاقه مخصوصی دارند، چون گذشته از مقام امامت و علم و تقوی، مرقد مطهر آن حضرت در سرزمین ایران است و مردم به آسانی می توانند به زیارت آن حضرت مشرف گردند معروفترین بخشهای زندگی آن حضرت سالهای پایان عمر اوست كه در ایران به سر برده است علت مسافرت آن حضرت به این سرزمین كه در



[ صفحه 176]



زمان مأمون ششمین خلیفه ی عباسی اتفاق افتاد، چنین بود كه مأمون پس از جنگ با برادرش امین و كشته شدن برادر به حكومت كشور پهناور اسلامی دست یافت.

وی می خواست پایه های حكومت خود را محكم سازد، اما رفتاری كه نسبت به برادرش كرده بود از طرفی هارون پدر او نیز سابقه ی بسیار شومی داشت، چون با خاندان علی علیه السلام مخصوصا با حضرت موسی بن جعفر علیه السلام بدرفتاری كرده بود و از این رو، شیعیان و آل علی نسبت به او و خاندانش به شدت بدگمان شده بودند و لازم بود این سابقه شوم به وضعی جبران شود.

از طرفی مأمون، سرزمین ایران را به عنوان مركز خلافت اسلامی قرار داد و مردم ایران نسبت به خاندان علی علیه السلام از دیرباز مهر و علاقه داشتند، از طرف دیگر شیعیان در سراسر كشور اسلامی فراوان بودند و نیز مادر مأمون ایرانی بود و مأمون در اثر معاشرت زیادی كه با بازرگانان ایران داشت، تربیت وی رنگ ایرانی گرفته بود و لازم بود به خواسته ایرانیان ترتیب اثر دهد.

از این رو مأمون با مشورت و تشویق فضل بن سهل و آمادگی كه در خود او وجود داشت، اقدام كرد تا حضرت امام رضا علیه السلام را به مرو دعوت كند و با تجلیل و احترام فراوانی كه نسبت به آن حضرت می نماید جبران گذشته را كرده و آل علی و شیعیان و ایرانیان را به خود جلب نماید.



[ صفحه 177]



وقتی مأمون با اظهار محبت و احترام فراوان از حضرت امام رضا علیه السلام دعوت كرد، حضرت به اظهار محبت و علاقه ی وی اطمینان كافی نداشتند و از این حمایت و جانبداری او، خلوص و صفایی احساس نمی كردند، با وجود این، در اثر اصرار و حتی اجبار مأمون حضرت امام رضا علیه السلام عازم سفر شدند، مخصوصا این كه امامان ما از هر موقعیتی برای نشر تعالیم اسلام و رهبری و ارشاد خلق استفاده می كردند.

امام رضا علیه السلام پس از مسافرتی به مكه، حجاز را به عزم عراق ترك گفتند و از بصره به خرمشهر و از آنجا به اهواز رفتند و از طریق اراك و قم و ری عازم مرو شدند.

در بین راه به هر سرزمینی كه وارد می شدند مورد احترام فراوان قرار می گرفتند و از خود آثار و بركاتی به جای می گذاردند، گاهی با دست خویش قلمه ی درختی را می نشاندند و دستور آبادی و درختكاری می دادند و زمانی دستور ساختن حمامی می دادند و در مورد دیگری خانه ای كه در آن وارد شده بودند، بعدها به مدرسه تبدیل شد.

وقتی موكب امام علی بن موسی الرضا علیه السلام به نیشابور رسید مردم ازدحام عجیبی كردند.

نیشابور در آن روزگار شهر بزرگ و پر جمعیتی بود و مجمع دانشمندان و علماء اسلامی شده بود در این شهر، آن حضرت با تجلیل فراوانی روبرو شدند و علماء حدیث كه شماره آنان را گاهی تا چند هزار نفر



[ صفحه 178]



می گویند درخواست كردند كه آن حضرت برایشان حدیثی نقل كنند.

حضرت روایتی از قول پدرش و او از قول پدرانش، از حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله و سلم نقل كردند كه خداوند فرموده است:

كلمة لا اله الا الله حصنی فمن قالها، دخل حصنی و من دخل حصنی امن من عذابی. كلمه ی لا اله الا الله دژ استوار من است، هر كس آن را بگوید داخل این حصار محكم شده است و هر كس در این دژ وارد شود از عذاب الهی در امان است.

یعنی آنان به راستی یكتاپرست باشند و در هر حال و هر مقام خدا را در نظر داشته باشند و در پیشگاه او خضوع و خشوع نمایند و به خدا امیدوار باشند و از او پیروی كنند از رنج و عذاب ایمن خواهند بود و به خوشبختی و سعادت دو جهان خواهند رسید.

وقتی چند فرسخ به شهر مرو مانده بود، مأمون خلیفه عباسی و فضل بن سهل وزیر اعظم او و عموم دانشمندان و بزرگان بنی هاشم و بنی عباس به استقبال آمدند و احترام فراوان كردند.

پس از ورود به مرو مأمون اصرار داشت تا حكومت را به حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام واگذار كند اما حضرت با بی اعتنائی پیشنهاد او را رد كردند چون در این پیشنهاد صدق و خلوص احساس نمی شد و نیز امامان ما حكومت را برای خاطر ریاست كردن و زرق و برق ظاهری آن



[ صفحه 179]



نمی خواستند و اگر گاهی هم چون علی بن ابی طالب علیه السلام خلافت مسلمین را می پذیرفتند برای اجرای حق و عدالت و جلوگیری از تجاوزات و ستمها بود لذا حضرت امام رضا علیه السلام احساس می كردند كه این پیشنهاد روی و ریایی بیش نیست و كسی كه برای به دست آوردن این حكومت برادر خود را كشته بود، به این آسانی حاضر نیست دست از آن بردارد.

از طرفی حضرت رضا علیه السلام ملاحظه می فرمود كه آنچنان اطرافیان و والیان و وابستگان بنی عباس با مال اندوزی و تجملات خو گرفته بودند كه بر هم زدن اوضاع آنان و ایجاد حكومت حق و عدالت كار آسانی نیست و آنان تحمل عدل آن حضرت را نخواهند كرد از این رو به هیچ وجه این پیشنهاد را نپذیرفتند.

مأمون سرانجام اصرار كرد كه حضرت امام رضا علیه السلام ولایتعهدی او را بپذیرند، بدان ترتیب كه پس از مرگ مأمون حكومت به آن حضرت و خاندان علی علیه السلام منتقل شود.

امام رضا علیه السلام با اكراه مجبور به پذیرفتن ولایتعهدی شدند، اما بدان شرط كه در اوضاع جاری و عزل و نصب والیان و فرمانروایان دخالتی نكنند، مبادا جرائم و تجاوزات آنان به حساب ایشان گذارده شود و یا تصویب و موافقت آن حضرت سرپوشی بر روی تخلفات و هوسرانیهای حكمرانان گردد.



[ صفحه 180]



حضرت رضا علیه السلام با آن كه در مقام ولایتعهدی از همه كس به مأمون نزدیكتر بودند، اما در تمام دوران همنشینی خود با مأمون، هیچ گاه به مأمون خوش آمد نگفتند و یا عمل خلافی را امضا نكردند و به خاطر او از بیان حق سر باز نزدند.

حضرت امام رضا علیه السلام روز به روز محبوبیت و موقعیتشان در بین مردم افزوده می شد چنان كه وقتی به اصرار مأمون برای نماز عید به سمت بیابان حركت كردند، هزاران نفر از مردم شهر به دنبال ایشان به راه افتادند و شیون و ضجه ی عجیبی سراسر شهر را فراگرفت و این شور و هیجان مردم، مأمون را به وحشت انداخت و بر موقعیت خویش ترسید از این رو از حضرت تقاضا كرد كه از برگزاردن نماز عید منصرف شده و به خانه برگردند.

در روزگار مأمون محافل و مجالس علمی رونق فراوانی داشت و با تربیت و تشویق اسلامی جنب و جوش زیادی به وجود آمده بود و دانشمندان زیادی در مركز حكومت گرد آمده بودند و با آزادی كه پیروان دیگر ادیان آسمانی داشتند، علماء و بزرگان ادیان مختلف محافل بحث و مناظره تشكیل می دادند.

حضرت امام رضا علیه السلام شخصیت علمی عظیمی داشتند و به عنوان عالم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم معروف بودند.

روزی مأمون تقاضا كرد تا آن حضرت در یك جلسه مناظره ی بزرگ كه از



[ صفحه 181]



بزرگترین دانشمندان ادیان مختلف تشكیل شده بود شركت نمایند و درباره ی عقاید و ادیان گوناگون با آنان بحث كنند.

حضرت امام رضا علیه السلام در این مجلس بزرگ كه در دربار مأمون و با حضور او تشكیل شده بود شركت فرمود و با هر یك از دانشمندان بحث جالب و وسیعی كردند مهم این بود كه برای هر یك از پیروان مختلف كتابها و آثار خودشان استشهاد می نمودند، به طوری كه همه بهت زده شدند و از این كه آن حضرت به كتابها و آثارشان بیش از خود آنان احاطه دارند در شگفت ماندند.

این مجلس كه چندین ساعت به طول انجامید همه ی بزرگان، علماء و دانشمندان را تحت تاثیر قرار داد و همگی به مقام بزرگ علمی آن حضرت اعتراف كردند.

امروز كتابها و آثار متعددی بنام حضرت رضا علیه السلام باقی مانده است.

برای آن كه در این بحث از مقام آن حضرت استفاده بیشتری بنمائیم، چند جمله از كلمات آموزنده ی ایشان را نقل می كنیم.

حضرت امام رضا علیه السلام فرمود: بهترین صدقه ای كه می توانید در راه خدا بپردازید، آن است كه ضعیف را یاری كنید.

و نیز فرمود: خدا با سه كار دشمنی و مخالفت دارد:

یكی این كه، شخص به جای آنكه به دنبال حق و قانون الهی باشد و بدان عمل كند، وقت خود را با بحث و مجادله و قیل و قال بگذراند.



[ صفحه 182]



دوم اینكه، ثروت خود را بر باد دهد و با اسرافكاری و خرجهای بیهوده آن را از بین ببرد.

سوم این كه، از این و آن بسیار سؤال و خواهش كند.

دیگر از فرمایشات آن حضرت دستورهائی است كه به حضرت عبدالعظیم علیه السلام داده اند.

حضرت عبدالعظیم علیه السلام از نواده های امام حسن مجتبی علیه السلام است و خود شخصی دانشمند و بزرگوار بوده است كه در ری مدفون است.

حضرت عبدالعظیم علیه السلام می گوید كه حضرت امام رضا علیه السلام به من فرمودند:

از قول من به دوستانم سلام برسان و به آنان بگو كاری نكنند كه شیطان در پندار و رفتار آنان راه یابد.

به آنان بگو كه راست بگویند و امانت دار باشند و در كارهایی كه برایشان فایده ندارد وارد نشوند و به بحث و گفتگو نپردازند، با هم رفت و آمد و معاشرت داشته باشند و دوستی نمایند و به یكدیگر روی آورند، زیرا بدین وسیله من به آنان نزدیك و مهربان خواهم شد.

بگو، متوجه باشند كه خود به جان یكدیگر نیفتند و با هم دشمنی و ستیزه نكنند، خدا كسانی را كه باعث اختلاف و دشمنی مردم می شوند، به سخت ترین عذاب، مجازات كند و در روز رستاخیز جزو زیان كاران باشند.



[ صفحه 183]



و نیز فرمود: دوست هر كس عقل و دانش اوست و دشمن او نادانی اوست.

حضرت امام رضا علیه السلام بسیار مهربان و خوش اخلاق بودند، یاسر خادم آن حضرت نقل می كند: هر زمان كه دور آن حضرت خلوت می شد تمام خدمتكاران خود را جمع می كردند و با آنان مانند یك دوست مهربان سخن می گفتند و انس می گرفتند و چون سفره گسترده می شد تمام آنان را از كوچك و بزرگ با خود بر سر سفره می نشاندند.

روزی به آن حضرت گفتند: خوب است، سفره ی اینها را جدا كنید.

فرمود: خدای همه یكی است، پدر و مادر همه هم یكی، پاداش اشخاص هم به اعمال آنان بستگی دارد.

اخلاق و رفتار و مهربانی و فروتنی و نوع دوستی آن حضرت بی اندازه مردم را علاقمند كرده بود و با نفوذ علمی و محبوبیت معنوی مسلم بود كه عالی ترین موقعیت و نفوذ را به دست خواهد آورد و پس از مأمون خلافت و حكومت بدون هیچ مانعی به آل علی علیه السلام منتقل خواهد شد از این رو جمعی از سودجویان بنی عباس و شاید خود مأمون به فكر افتادند كه علیه حضرت امام رضا علیه السلام توطئه ای ترتیب دهند و این توطئه منجر به شهادت آن حضرت شد.

آری حضرت علی بن موسی الرضا علیه السلام سرانجام به خاطر فضیلت و علم و اخلاق و پاكیش شهید شد.